پسرافتاب
(وبلاگی برای نسل جوان)خدایا انکه در تنها ترین تنهاییم تنهایم گذاشت تو در تنها ترین تنهایش تنهایش نگذار
سلام به همه دوستان،امیدوارم که از وبلاگم استفاده کافی رو برده باشین.لطفا برای ادامه مطالب وبلاگ پسر آفتاب در آخر وبلاگ روی گزینه صحفه بعد کلیک کن. لطفا دوستم نظر درباره وبلاگ یادت نره.ممنون مدیریت وبلاگ
شنبه 11 مرداد 1393برچسب:, :: 12:0 :: نويسنده : mohammad
پنج شنبه 18 مرداد 1392برچسب:, :: 1:39 :: نويسنده : mohammad
تورا به خاطر همه کسایی که نشناخته ام دوست میدارمتورا به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست میدارم برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای خاطر نخستین گناه تورا به خاطر دوست داشتن دوست میدارم تورا به جای همه ی کسایی که دوست نمیدارم دوست میدارم.پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, :: 3:34 :: نويسنده : mohammad
"چقدر سخته اونی که دوسش داری بشینه کنارت از کسی که دوسش داره بگـــه " دو شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, :: 7:0 :: نويسنده : mohammad
می گویند شیشه ها احساس ندارند اما وقتی روی شیشه بخار گرفته ای نوشتم: دوستت دارم آرام گریست.... یه روز معلم پرسید که عشق چند بخشه: دو شنبه 15 مرداد 1392برچسب:, :: 7:0 :: نويسنده : mohammad
چند تا دوسم داری ؟ همیشه وقتی یکی ازم می پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم... ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم : یکی !!! میدونی چرا ؟چون قوی ترین و دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, :: 14:47 :: نويسنده : mohammad
واقعیتی درباره پسران : ممکن است تمام روز سرو گوششان بجنبد ،اما قبل از خواب ؛ همیشه به دختری که واقعا دوستش دارند فکر میکنند !...........
واقعیتی درباره دختران: ممکن است تعداد زیادی طرفدار داشته باشند ،اما قلبشان ؛ فقط متعلق به یک نفر خاص است ...
دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:د ئ ذ دئرو, :: 3:20 :: نويسنده : mohammad
سلام دوستان خوبم ممنون که درطول این مدت که من نبودم بانظراتتون منوهمراهی کردین ممنون پنج شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, :: 3:5 :: نويسنده : mohammad
طاقت بیار طاقت بیار تووی این روزای انتظار
طاقت بیار طاقت بیار توو سردی شبای تار
طاقت بیارو قلبت رو به دست تنهایی نده
فانوس چشماتو ببخش به این شبای غمزده
روزای خوب رو جا نذار توو سختیای روزگار
بخاطر منم شده طاقت بیار طاقت بیار
زمزمه رسیدن پشت سکوت جاده ها
چندتا قدم مونده فقط بخاطر خدا بیا
خسته ای کوله بارتو روی شونه های من بذار
راه زیادی اومدیم طاقت بیار طاقت بیار
نگو شکستی نگو بریدی منم مثل تو دلم گرفته
باید بمونیم طاقت بیاریم توو روزگاری که غم گرفته
پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:, :: 23:53 :: نويسنده : mohammad
من تنها نيستم, اشکهايم را دارم,
اشکهايي که از غم تو بر گونه هايم جاري است من تنها نيستم,
لحظه ها را دارم, لحظه هايي که يکي پس از ديگري عاشقانه مي ميرند
تا حجم فاصله را کمرنگ تر کنند.
من تنها نيستم چرا که خيالت حتي يک نفس از من غافل نمي شود.
چقدر دوست دارم لحظه هايي را که دلتنگ چشمانت مي شوم.
هر لحظه دوريت برايم يک دنيا دلتنگي است و چقدر صبور است دل من,
چرا که به اندازه تمام لحظه هاي عاشق بودنم از تو دور هستم .
ولي من باز چشم براهم...
چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هديه کني...
پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:, :: 23:50 :: نويسنده : mohammad
عاشق شدن آسان است، اما ادامه آن هنر است
دوست هرکه باشد، نسخه دوم خودت است
نمی توان جلوی پیری را گرفت، اما میتوان روح جوانی داشت
هر جا که باشی دوستانت دنیای توهستند
بالا رفتن سن حتمی است
اما اینکه روح تو پیر شود بستگی به خودت دارد
خنده کوتاهترین راه بین دوستان است
عمر سالهای گذشته نیست
سالهایی است که از آن زندگی کردی
عشق زندگی را نمی چرخاند
اما انگیزه ای است برای زندگی
وقتی جایی داری که بروی یعنی خانه داری
ووقتی کسی را دوست داری یعنی خانواده داری
بزرگترین لذت زندگی
داشتن دوست صمیمی است
غیر از سخن گفتن راههایی بین دوستان وجود دارد
اگر از چیزی لذت بردی
دیگران را شریک ساز
زیبا است که ببینیم کسی میخندد
وزیباتراینکه بدانی خودت باعث خنده اش شده ای پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:, :: 23:48 :: نويسنده : mohammad
رفتی و چشمای خیسم یادگاری از تو مونده . بی وفایی هام هنوزم منو رو از دلت نرونده؟؟؟ چشم به راه تو میمونم . تا که بر گردی دوباره . میترسم وقتی که نیستی دلم دل من طاقت نیاره گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله دیدن دوباره تو فقط اون خواب و خیاله رفتی اما خاطراتت توی قلب من میونه . هیشکی مثل تو بلد نیست دلم رو بسوزونه تا وقتی که زنده هستم چشم به راهه تو میمونم . تو دیگه رفتی که رفتی نمیای پیشم میدونم . اما هر کجا که هستی منو تو دلت نگه دار . با چشمای خیس و گریون من میگم خدا نگهدار
دوووووووووووووووووووو ست دارم خدافظ
پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:, :: 23:46 :: نويسنده : mohammad
من همان شوق عجیبم ، همان لرزش دست
من همان وسوسه عشق تو و طعم شکست
من فراموش شده ی شهر و دیاری ملعون
شادی ناب مرا برد شبی عشق و جنون
من همان زائره کوچک شهر غم عشق
دامنم سوخت شبی آتش سوزنده
من همان ملعبه کوچک آن چرخ و فلک
دست بازیچه بازی بد تیر و فلک
من همان همنفس باد و خزان و شب هجر
ظلم هجران چه سبب بود امان از شب هجر
من همان همدم ظلمت ، تو همان همدم نور
کی شود کور کند چشم تورا روشن نور
من همان گمشده فریاد همان لمس سکوت
خوب دانم که برد عمر مرا دست حبوط
من پریشان شده دست تو و خواهش باد
مرگ بر هرچه پلیدی و تباهی و عناد
من و شیدایی و عشق بی سرانجام تو بس
به من از عشق بگو ، نه طعم کال یک هوس
پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:, :: 23:43 :: نويسنده : mohammad
نمی خواهم خدایم بیکران باشد
نمی خواهم عظیم و قادر و رحمان
نمی خواهم که باشد این چنین آخر
خدا را لمس باید کرد
نگو کفر است
خدا را می توان در باوری جا داد
که در احساس و ایمان غوطه ور باشد
خدا را می توان بویید
و این احساس شیرینی است
نگو کفر است
که کفر این است
که ما از بیکران مهربانیها
برای خود
خدایی لامکان و بی نشان سازیم
خدا را در زمین و آسمان جستن
ندارد سودی ای آدم
تو باید عاشقش باشی
و باید گوش بسپاری
به بانگ هستی و عالم
که در هر خانه ای آخر خدایی هست
نگو کفر است
اگر من کافرم !! باشد
نمی خواهم خدایا زاهدی چون دیگران باشم
نمی خواهم خدایم را
به قدیسی بدل سازم
که ترسی باشد از او در دل و جانم
نگو کفر است
که سوگند یاد کردم من
به خاک و آب و آتش بارها ای دوست
خدا زیباترین معشوق انسانهاست
خدا را نیست همزادی
که او یکتاترین
عاشق ترین
معبود انسانهاست.
در این خانه ی متروکه ی ویران را کسی دیگر نمی کوبد کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم و من چون شمع می سوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم درون کلبه ی خاموش خویش اما کسی حال من غمگین نمی پرسد و من دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم درون سینه پر جوش خویش ، اما کسی حال من تنها نمی پرسد و من چون تک درخت زرد پاییزم که هر دم با نسیمی می شود برگی جدا از او و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
پنج شنبه 22 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 15:39 :: نويسنده : mohammad
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند. کوروش کبیر
خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن کوروش کبیر
اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید. کوروش کبیر
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .کوروش کبیر
وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما کوروش کبیر
سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .کوروش کبیر
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .کورش کبیر
پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر .کوروش کبیر
تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .کوروش کبیر
دشوارترین قدم، همان قدم اول است .کوروش کبیر
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .کوروش کبیر
آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .کورش کبیر
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.کوروش کبیر
پنج شنبه 22 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 15:38 :: نويسنده : mohammad
شب از مهتاب سر می ره تمام ماه تو ابه شبیه عکس یک رویاست تو خوابیدی جهان خوابه زمین دور تو می گرده زمان دست تو افتاده تماشا کن سکوت تو عجب عمقی به شب داده تو خواب انگار طرحی از گل و مهتاب و لبخندی شب از جایی شروع می شه که تو چشماتو می بندی تو رو اغوش می گیرم تنم سر ریز رویاشه جهان قد یه لالایی توی اغوش من جاشه تو رو اغوش می گیرم هوا تاریکتر میشه خدا از دست های تو به من نزدیکتر می شه زمین دور تو می گرده زمان دست تو افتاده تماشا کن سکوت تو عجب عمقی به شب داده تمام خونه پر میشه از این تصویر رویایی تماشا کن،تماشا کن چه بی رحمانه زیبایی.. کاش در دهکده عشق فراوانی بود
در باز شد اومد سرم اوردم با دیدم اونه اره خودش بود خیلی خوش تیپ شده بود دلم می خواست فقط
نگاش کنم نمی خواستم چشم ازش بر دارم ولی نمی دونم چی شد از حیام بود یا از غرور سریع سرمو پایین انداختمو به کار خودم مشغول شدم تا اینکه صدام کرد دلم هری ریخت قلبم تند می زد از دستخطم تعریف کرد زمانی که اون داشت حرف می زد انگار دنیارو بهم داده بودن................... گوهر خود را نزن بر سنگ هر ناقابلی / صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی رگ خواب این دل توی دست تو بوده ترکهای قلبم شکسته تو بوده
منو با یه لبخند به ابرها کشوندی با یک قطره اشکت به آتیش نشوندی مدارا نکردی با دلواپسی هام ندیده گرفتی غم بی کسیمو با این آرزویی که بی تو محاله یه شب خواب آروم فقط یه خیاله چقدر حیفه این عشق همین جور هدر شه یکی از منو تو بره دربه در شه باید صبر کنم با همین جای خالی حالا تو نبودم بگو در چه حالی مدارا نکردی با دلواپسی هام........................... شنبه 20 فروردين 1390برچسب:, :: 18:33 :: نويسنده : mohammad
محبوبم ،اشکهایت را پاک کن! زیرا عشقی که چشمان ما را گشوده و ما را خادم خویش ساخته، موهبت صبوری و شکیبایی را نیز به ما ارزانی میدارد. اشکهایت را پاک کن و آرام بگیر، زیرا ما با عشق میثاق بستهایم و برای آن عشق است که رنج نداری، تلخی بی نوایی و درد جدایی را تاب میآوریم برای خاطر عشق به من بگو، آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه میکشد، نیرویم را میبلعد و ارادهام را زایل میکند؟ بوسه را دوست دارم نه از هوس به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."
به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."
به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."
به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم
چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, :: 23:31 :: نويسنده : mohammad
دوست دارانه وب پسر آفتاب، چه خبرا ؟
اولین مطلب عنوانش هست : ای عشق تو کیستی ؟
اگر خوب بود این یکی رو هم بخونید !
کاشکی ندونی وقتی که میرم دو شنبه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 5:33 :: نويسنده : mohammad
سلام.دوستای خوبم.لطفا برای دیدن عکسا روی ادامه مطلب بروید.حتما ببینید.نظر یادتون نرها ادامه مطلب ... سه شنبه 6 بهمن 1389برچسب:, :: 5:0 :: نويسنده : mohammad
بچه ها دوس دارم گریه کنم
خب،اول سلام
دیُم اینکه فکر میکنم شما هم مثل من اینو شنیده باشید که خدا بنده هاییش رو که بیشتر دوست داره بیشتر هم مورد امتحان قرار میده پس اونایی که بی هیچ علتی تو زندگی همش سختی میکشید در حالی که هیچ کار خلافی انجام نداده اید خدا رو شکر کنید که اینقدر دوستتون داره.
سیُم ای مطلبی که الان میخوام بذارم جالبه آخه دلم نمیومد براتون نذارم:
سیب سرخ،حوا و گندم و انگور بهانه بود.من لیاقت بهشت را نداشتم.
انگار برای زنده ماندن باید سفر میکردم.هنوز هم در حال سفرم در حال بازگشت.
نمی دانم به خانه ام راهم می دهند یا نه!
خنده های شیطان نگرانم می کنند.
چهام من هر وقت از پستیه آدما و زندگی خسته و دل شکسته میشم اینو با خودم تکرار میکنم:
شاید زندگی آن جشنی نباشد که انتظارش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شده ای تا میتوانی زیبایش کن.
پنجم هم تعریفی زیبا از زندگیست:
زندگی،یعنی بازی.سه،دو،یک...سوت داور.....بازی شروع شد...! دویدی،دست و پا زدی،غرق شدی،نجات پیدا کردی، خیانت کردی، دل شکستی،عاشق شدی،بی رحم شدی،مهربان شدی،بچه بودی؛بزرگ شدی،پیرشدی سوت داور_______________بله،بازی تمام شد... زندگی را باختی یا بردی، اگه بردی خوش بحالت اگر هم که باختی،اشکاتو پاک کن همسفر گاهی باید بازی رو باخت، اما اینو یادت باشه باز میشه زندگی رو ساخت.
ششم، همیشه پیروز باشید و نظر یادتون نره.
|
درباره وبلاگ " سلام دوست عزیز به وبلاگم خوش آمدی" آخرین مطالب پيوندها برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پسر افتاب و آدرس(sun-boy.loxblog.com)لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک مادر سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان |
||||||||||
|